پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
کرم زاده قربانعلی - موذن
نوشته شده در سه شنبه 22 مرداد 1392
بازدید : 1179
نویسنده : بيك بابا

 

هنوز صداي اذان و مناجات و هق هق گريه هاي ودعاهاي زيبايش بعد از هر نماز و قرايت قران در گوشم نجوا مي كند .

 خاطرات شجاعانه اي كه از پدرش تعريف مي كرد وخاطره مقابله با منحرفين اخلاقي در دفاع از دختران و زنان محل وهمينطور خاطرات تلخي كه بعد ازمرگ پدرش داشت و ظلم هايي كه از طرف افراد مسئله داردر حق خانواده شده.

هنوز حقايقي را كه  در مورد وجود خداوندي و به حق بودن ائمه معصومين (ع) روايت كرده و ا نتقاداتي كه بر بعضي سخنرانان داشت همه روزه  در گوشم مي پيچد و تذكر مي دهد وخود را در مقابل اطلاعات ناب مذهبي او ناتوان مي يابم .مثل ها و متل هاي اجتماعي و اخلاقي و مذهبي اش را كه ناب ترين تربيت ها بودبه یاد دارم.

گرمي و صفاي تابستان ها با حضور ميهمانان بي غل و غش فاميل در حياط بزرگ خانه مان را فراموش نخواهم كرد چرا كه ياد آور اتحاد فاميلي ؛ نزديكي قلوب به همديگر؛ ساده زيستي وسخاوت و  به ويژه سفره داري پدرم است .

.حمايت هاي او در بين سايرین از انقلاب و رهبر انقلاب زبان زد بود ؛ از دعاهاي هميشگي او درخواست امنيت و صحت  براي اجتماع بود و اين دو عنصر را هديه از سوي خدا ميدانست . چه صفايي داشت زماني كه به مشكل برخورد مي كرديم وبنا به سفارش معصومين (ع) پدر در سر سفره به صورت دسته جمعي دعا مي فرمود و مشكل برطرف مي شد .

 راستي صداي اذان و مناجات  و گريه هاي صدا دار او را هم عصرانش شنيد اند و خاطرات زيبايي عنوان مي كنند. باگذشت سال ها از چند واقعه ؛هنوز مطلعین، مقاومت

پدرم را در مقابل خواسته عده اي كج فهم ( مسجد رو بی اعتقاد)مبني بر تاييد نمودن فساد تعدادي بانوي متدين و محترم را مي ستايند چراكه امضاء او به منزله تاييد قطعي موضوع براي ژاندارمري و دادگاه  وقت و خدشه دار شدن آبروي چندين خانواده محترم و متدين بود ولي مقاومت پدرم همچون پدرش تمام رشته ها و امضاهاي كج فهمان را فاقد اعتبار كرد هرچند كه هم پدر بزرگ و هم پدرم خسارات ناشي از اين مقاومت ها را تحمل نمودند. شبهایی که در مسجد محل با هم می خوابیدیم و از محل دیده بانی  پنجره مسجد ، که ابتکار خودش بود تردد های مشکوکی را مشاهده می کرد ولی حفظ اسرار می کرد . محترمانه  و در خلوت به نفر نصیحت می کرد و درخواست می نمود برای چند ریالی آرامش و امنیت محل را به هم نزند. پدرم بیشتر برای نظارت بر امور در نزدیک یا داخل چای خانه مسجد می نشست ولی در روز های عاشورا روی نرده کفش کن نشستن او به عنوان احترام به عزادران حسینی بودو بس.

صداقت و عزت نفس و بلندی روحش و داستان های  تاریخی درون سینه اش برایم هنوز هم بی مانند است . رحمت خداوندي بر اجدادمان از حضرت آدم تا به امروز.




:: برچسب‌ها: تبریز , شبستر , دیزج خلیل , روستا , علیا , اذان ,



مطالب مرتبط با این پست
.